هومان ، شیرین ترین فصل زندگی عاشقانه مامان و بابا

شیر مرد من

سلام شیر مرد من، هفته پیش یه یرمای کوچولویی خورده بودی که شکر خدا زودم خوب شدی،از موهبات سرماخوردگیت شروع شیر خوردنت بود، بعد ازینکه از شیر خودم گرفتمت هیچ جوری حاضر نمیشدی لب به شیر و خوردنیهای ترکیب با شیر بزنی، حتی اون روزی که به خواست شما رفتیم وسایل پخت کاپ کیک رو خریدیم و آوردیم خونه و متوجه شدی تو کاپ کیک شیر هم هست حاضر نشدی بش لب بزنی حتی،در حالی که قبلا میخوردی.فرنی هم که در کل دوران زندگیت شاید بیشتر از ۲۰ قاشق اونم به اصرار من نخورده باشی. در عوض تا دلخت بخواد دوغ و ماست و پنیر میخوری. منم مدتی بود دیگه بت اصرار نمیکردم شیر بخوری، ولی از شهریور که رفتی مهد متوجه شدم نسبت به همسن هات کمی ریز نقش هستی و این موضوع حسابی ناراحت و نگرا...
19 مهر 1396

پسرم مهد کودک میرود

سلام مرد من ، امروز که برات مینویسم مدتیه بدون بهونه و با میل خودت به مهد کودک میری، اولین تجربت از مهد بهمن ۹۵ بود که روز دوم سرماخوردی و دیگه نفرستادمت اونجا،با وجود اینکه مهد بزرگ و قشنگی بود ولی ازمربیش خوشت نیومده بود،ضمن اینکه زمستونم بود و مریضی زیاد بود تصمیم گرفتم بجای مهد بری پیش عزیز طاهره، روزایم که براشون کار پیش میومد با خودم میبردمت سر کار،کار مامان و بابا رو خیلی دوست داری و هر بار چیزای جدید یاد مگیری، دومین تجربت از مهد اردیبهشت و خرداد ۹۶ بود،اونجا رو خیلی زود پذیرفتی،البته من میدونم چرا، چون روز اولی که رفتیم اونجا یه ماشین مک کویین اونجا دیدی و باش مشغول بازی شدی،ولی بعد از دو هفته کم کم گفتی دوست نداری بری مهد، منم یه سر...
11 مهر 1396
1